معنی چم پوش - جستجوی لغت در جدول جو

چم پوش

لغت نامه دهخدا

هم روش

همرو، همراه

فرهنگ فارسی عمید

هم دوش

هم قدم، همسر، برابر

فرهنگ فارسی عمید

چشم پوش

ویژگی کسی که چیزی را نادیده بگیرد یا از جرم و گناه کسی درگذرد، چشم پوشنده

فرهنگ فارسی عمید

سم پاش

دستگاهی که به وسیلۀ آن سم پاشی کنند، آنکه سم می پاشد، پاشندۀ سم، مامور دفع آفات که مزارع و باغ ها و جاهای دیگر را بر ضد حشرات و آفات نباتی سمپاشی می کند

فرهنگ فارسی عمید

شب پوش

جامه ای که شب و هنگام خواب بر تن می کنند، دستمال یا روسری که شب هنگام خواب بر سر می بندند، شب کلاه، برای مثال ز مستی باز کرده بند کرته / ز شوخی کج نهاده طرف شب پوش (سنائی۲ - ۴۲۳)

فرهنگ فارسی عمید

چشم پوشی

نادیده گرفتن جرم و گناه کسی، عفو، اغماض

فرهنگ فارسی عمید

چکمه پوش

ویژگی کسی که چکمه بپوشد، کنایه از نظامی

فرهنگ فارسی عمید

جرم پوش

آنکه جرم و گناه را می بخشد، خطاپوش

فرهنگ فارسی عمید

نمدپوش

آنکه جامه از جنس نمد بر تن کند

فرهنگ فارسی عمید

تن پوش

آنچه تن را بپوشاند، جامه، لباس

فرهنگ فارسی عمید

چمن پوش

(چَ مَ)

مرادف چمن زار و چمن اندود و چمن خیز است. (از آنندراج). جایی که از چمن پوشیده باشد. و رجوع به چمن و چمن زار و چمن خیز و چمن اندود شود، کنایه از سبزپوش. پوشیده شده از رنگ سبز یا جامۀ سبز:
ز باغ وصف او طوطی چمن پوش
بهار بی خزان دارد در آغوش.
طغرا (از آنندراج)

لغت نامه دهخدا

چشم پوش

(گُ)

کسی که اغماض میکند. (ناظم الاطباء). رجوع به چشم پوشیدن و چشم پوشی شود

لغت نامه دهخدا

چکمه پوش

آن کس که چکمه پوشد پوشنده چکمه

فرهنگ لغت هوشیار

پا پوش

کفش، پای افزار، نعل

فرهنگ لغت هوشیار

هم دوش

هم قدم، هم عنان، برابر، همسر، یار، رفیق

فرهنگ لغت هوشیار

نمدپوش

آنکه نمد پوشد: آن جوان نمد پوش... سر عیارانست، درویشی که نمدبتن کند: چون یار جفا پیشه نمد مال بود ما پیر نمد پوش و قلندر باشیم. (مجمع الاصناف. نسخه نفیسی متعلق بکتابخانه مرکزی دانشگاه تهران)

فرهنگ لغت هوشیار

گل پوش

پوشیده از گل: زمین ز سایه ابر بهار گل پوش است ز جوش لاله و گل خون خاک در جوش است. (صائب)

فرهنگ لغت هوشیار